كارگردان: سعيد سلطاني

براساس طرحي از رضا کاشاني

نويسنده: رضا جولايي 

بازنويسي نهایی: سعيد سلطاني 

مدير تصويربرداري: افشين احمدي - محمدرضا خامه چیان

دستیار اول تصویربردار: عزیز ارجونی

گروه تصویربرداری: محمدعلی زهی - سعید متولی - جعفر مظلومی - امیر کوشانی - نورالدین جعفری

مسئول دوربین: محمد یزدی - کریم آشوری

موسیقی: سعید انصاری

صدابرداری و میکس موسیقی: کیارش علیمی

سولیست ویولن: بردیا کیارس

تدوين: محمود يارمحمدلو 

دستیاران تدوین: علیرضا کمال پور - فرشته ملاجان

صدابردار صحنه: صالح حبيبي

دستیار صدا: وحید سلطانی

صداگذاری و میکس: علیرضا کمال پور

طراح صحنه و دکور: فرهاد عزيزي فرد

مدیر اجرای دکور: کیان کاشفی

دستیاران صحنه: داریوش سهرابی - بهنام سلطانی

با تشکر از: سعید عباس قلی زاده

گروه ساخت دکور: حسین شیردلان - مجید رزاقیان - مهدی محمودی - حسین زمانی - حسین زیوردار - غلامرضا نظرزاده - سینا سعادت - مرتضی محمدپور - آرش رحیمی - محمد حمیدی

طراح لباس: فرامرز بادرامپور

دستیاران لباس: فرانک حمزه ای - حسین طهماسبی - لیلا محمدی - با تشکر از آذر نجیبی

خیاط: الهوردی عبدالهی

طراح گریم: بابک شعاعی

گروه گریم: دانیال شعاعی - مهدی مهدی خانی - مریم تدریسی

برنامه ریز و دستيار اول کارگردان: برزو نيک نژاد

تيتراژ و جلوه های بصری: ساسان توکلي فارساني

جلوه های ویژه میدانی: عباس شوقی

دستیاران جلوه های ویژه: آرش آقابیک - محمدعلی نقدی

خوشنویس: رحیم قلیزاده پاک

عکاس: نادر فوقانی

منشی صحنه: لیلا مقری

دستیار دوم کارگردان: پیمان رجبی

امور مالی و اداری: نعمت گودرزوند چگینی

مدیر تدارکات: ناصر هادیان فر

تدارکات: علی رضایی - مهدی پیله وریان

خدمات: داود گودرزی - احمد آشوری - مهرداد کریمی

تدارک لوازم صحنه: محمد نظرزاده - مصطفی حسینی

تامین خودروهای صحنه: بهنام تشرفی

سینه موبیل: سیدمحمد بیابانی - حمیدرضا علیزاده

مسئول هنروران: محبوبه یزدی - رضا یزدی

پذیرایی: سیدرضا حججی - با تشکر از عباس جنانی

مسئول اسلحه: سیدجلیل موسوی

مسئول حیوانات: حسن طاووسی

حمل و نقل: سیدرحیم موسوی - اسماعیل جلالی

مدیر تولید: عزیز علیزاده

تهيه كننده: اسماعيل عفيفه

بازيگران:

      سام درخشاني - لاله اسکندري - امير آقايي - شبنم قلي خاني - اسماعيل شنگله - صالح ميرزاآقايي - محسن قاضي مرادي - رضا خندان - آتش تقي پور - مهدي فقيه - آزیتا لاچینی - احمد يارعلي - نفيسه روشن - محسن افشار - رضا آحادی - عباس توفیقی - قدرت صالحي - اله قلی نظری - اصغر نیکخواه - عزت الله جامعي - هادی قمیشی - حمید سلطانی - خسرو فرخزادی - حشمت آرمیده - حسین توشه - جهانگیر الماسی - رحيم نوروزي - محمدعلي کشاورز - حسن زارع - عباس جنانی - سعیده عرب - صدیقه کیانفر - مهوش وقاری - نصرت دستمردی - جواد زیتونی - محمد اسدی - الناز حبیبی - هوشنگ قنواتی زاده - اصغر معینی - امیر کلوری - بهروز خوش فطرت - محمدرضا خسروی - حسین چنگی - شاپور کلهر - احمد راد - سعید نورالهی - سیامک اشعریون - ابراهیم شجاعی - عباس مرادی - علی دشتی - سعید درویش نژاد - اصغر صالح کوتاه - الهام ثامنی - وحید سلطانی - پیمان رجبی - فرحناز باغستانی - داود زهری - رحمان مقدم - حبیب ثامنیه - بیژن انوار - پروانه باتمان - مولیان سرآمی - شاهین انصارین - مهدی پیله وریان - اکبر مددی مهر - حمید موسوی گلشن - ناصر سهرابی - ناصر هادیان فر - سینا هاشمی - فرهاد آکسته - ایلیا عزیزی فرد - علی عبادی - محسن بیگی - مسعود روزی طلب - هوشنگ اشرف زاده - امین مددکار - پیمان فهیمی - محمدرضا عبدالمالکی - محمد صالحی - محبوبه آخریان - نادر تبریزی - مهنوش راد - پریسا وثوقی - مونا حاجیان - امیر توانگر - امیر محمدیان - معصومه احمدپور - پروین بلاشوب - اصغر طالبی - محمد آبنیکی - شمس الدین عبدلی - رحمت شکرخنده - فرهاد جلالی - مجید علم بیگی - حسن علیخانی - محسن میرقاسمی - ملیکا ناظریان - علی قره خانی - محمد بخشنده - محبوبه یزدی - آرش منصوری - علی جنانی - نوید صالحی - فاطمه یزدی - مریم حاصلی - احسان صادقی - بهنام سلطانی - اصغر براتی - زهرا هاشم زاده - زوارکعبه - محسنی - محمد قشمی - عباس قاصدی - فرشاد تقوی شعار - سیدرحیم موسوی.

محصول: ۱۳۸۵- ۱۳۸۶

 **************************************************************

      علي فلاح بعد از تحصيل رشته كشاورزي در خارج از كشور حالا به ايران برگشته، ايده‌هاي تازه و نويي توي سرش دارد كه تصميم دارد همه آنها را هم روي قطعه زمين ملك پدري‌اش در پيشواي ورامين پياده كند، اما در اين راه غير از راضي كردن خانواده‌اش و كنار آمدن با مخالفت‌هاي آنها با موانع ديگري هم روبه‌رو مي‌شود كه مهم‌ترين آنها تيمسار اميرشاهي مباشر شاهپورغلامرضا است. اميرشاهي عهده‌دار بخش مهمي از اراضي منطقه پيشوا به نمايندگي دربار است و براي همين نفوذ زيادي در منطقه دارد. همان ابتداي ورود مهندس فلاح به اين منطقه، برخوردي بين او و عوامل تيمسار اتفاق مي‌افتد كه زمينه‌ساز ماجراهاي بعدي است. تيمسار تلاش مي‌كند از صداقت مهندس براي مطامع خودش سودجويي كند، اما او متوجه اين موضوع مي‌شود و ايستادگي مي‌كند و ... .

**************************************************************

جام جم آنلاين:

  اين طور كه اسماعيل عفيفه تهيه‌كننده سريال مي‌گويد، فيلمنامه «سال هاي برف و بنفشه» در شبكه 3 سابقه طولاني‌اي داشته و حتي يك بار هم تا مرز توليد پيش رفته بود. اما با وجود عزم جدي كه براي توليدش وجود داشت به دلايل مختلف هيچ‌وقت از اين مرحله جلوتر نرفته، با اين وصف اواخر سال 84 فيلمنامه 22 قسمتي مفصل رضا جولايي داستان‌نويس و رمان‌نويس براي مطالعه به عفيفه سپرده شد. اين شايد اولين تجربه سناريو‌نويسي اين نويسنده پر كار باشد كه متولد 1329 در تهران است و شاخص‌ترين ويژگي داستان‌هايش، وقوع آنها در دوره‌هاي تاريخي قاجار است. از آثار او مي‌توان به حكايت سلسله پشت كمانان، تالار طربخانه، شب ظلماني يلدا و حديث دردكشان، سوءقصد به ذات همايوني، جاودانگان، جامه به خوناب، سيماب و كيمياي جان و نسترن‌هاي صورتي اشاره كرد كه بعضي از آنها در جوايز مختلف ادبي هم خوش درخشيده‌اند. عفيفه فيلمنامه را خواند و نكات مثبت و منفي و همچنين مسائل توليدي‌اش را در جلسه‌اي با حضور خود نويسنده، كارگردان، ناظر كيفي و مدير گروه فيلم و سريال شبكه 3 سيما مطرح كرد. جمع‌بندي نكات مطرح شده در اين جلسه، جمع را به اين نتيجه رساند كه فيلمنامه يك بار ديگر بازنويسي شود. اما جولايي ترجيح داد در روند اين كار حضور نداشته باشد و براي همين سعيد سلطاني خودش اين كار را بر عهده گرفت. از اين مرحله مهدي ارگاني هم به عنوان مشاور در كنار طرح قرار گرفت، غافل از اين كه كار بازنويسي 8 ماه طول خواهد كشيد.

سلطاني درباره شروع كارش روي اين طرح مي‌گويد: «مجموعا فيلمنامه ورودي خصوصياتي بود كه باعث شد من و تهيه‌كننده آن را به عنوان كار بعدي‌مان انتخاب كنيم اما به هر حال در مورد بخشهاي مختلف آن كه بيشتر به ساختار كلي مربوط مي‌شد، پيشنهاداتي مطرح شد و اولش قرار بود خود جولايي به عنوان نويسنده، مسووليت بازنويسي نهايي فيلمنامه را برعهده بگيرد. در فيلمنامه‌ نهايي هم بخش مهمي از داستان به همان نوشتار اوليه و زحمتي كه ايشان كشيده بودند، برمي‌گردد و براي همين اسم‌شان در تيتراژ به عنوان نويسنده فيلمنامه آمده است.

پيش‌توليد كار از اواسط بازنويسي فيلمنامه در تير ماه پارسال شروع شد و گروه بيشترين انرژي‌اش را صرف انتخاب تيم سازنده و پيدا كردن و ساختن لوكيشن‌ها كرد. بعد از انجام بعضي از كارهاي مقدماتي، چيزي حدود 2 ماه صرف ساخت دكور ميدان اصلي ده در منطقه مرتضي‌گرد در ابتداي اتوبان خليج‌فارس شد.

همه اين مشكلات باعث شد زمان پيش‌توليد طولاني بشود و تصويربرداري به جاي موعد مناسبش يعني ارديبهشت و خرداد، به نيمه دوم شهريور موكول شود.

حالا ديگر بخش مهم و اصلي كار بايد در پاييز و زمستان تصويربرداري مي‌شد و با توجه به اين كه بخش مهمي از حوادث داستان در خرداد اتفاق مي‌افتاد، خود به خود مشكلاتي را براي كار به وجود مي‌آورد. مخصوصا اين كه به قول سلطاني، قصه اين سريال يك مقطع زماني طولاني - از زمستان 42 تا زمستان 57 - را در برمي‌گرفت و لوكيشن‌هاي زيادي داشت كه گروه توليد را وادار مي‌كرد در طول مدت تصويربرداري هم به دنبال لوكيشن‌هاي جديد باشد؛ چيزي حدود دويست لوكيشن مجزا در فضاهاي مختلف داخلي، خارجي، اداري و شهري كه بايد به فراخور روايت داستان انتخاب و آماده مي‌شدند. به اينها بايد اضافه كرد اين نكته را كه پيشواي ورامين فعلي هيچ نشانه‌اي از پيشواي ورامين سال 42 را در خود ندارد. اينجا بود كه فرهاد عزيزي به عنوان طراح صحنه وارد گود شد و ميدان اصلي ده و بقيه لوكيشن‌هاي مورد نيازي را كه نمي‌شد از نمونه واقعي و مشابه آنها استفاده كرد، ساخت. عفيفه در اين باره توضيح مي‌دهد: متاسفانه ديگر اصلا نمي‌شود در فضاهاي مربوط به آن دوره تصويربرداري كرد. حتي با اين كه پل باقرآباد كه محل درگيري اصلي نيروي انتظامي و مردم معترض است هنوز هست، ولي دور و برش آن‌قدر ساخت و ساز شده كه ديگر قابل استفاده نيست. ما تلاش كرديم كه با ترفندهاي مختلف، فضاي كار را طبيعي جلوه بدهيم و با توجه به امكانات موجود هم اين كار را انجام داديم كه گرچه خيلي بد نشده، ولي به نظرم اشكالات و انتقادات زيادي هم به آن وارد است.

 اين كه سريال‌هاي تلويزيوني ما در حداقل زمان ممكن ساخته مي‌شوند و بنابر اين از انواع و اقسام روشهاي تجربه شده و نشده براي كوتاه كردن پروسه توليد استفاده مي‌كنند، اصلا چيز جديدي نيست و كار جديد سلطاني هم از اين قاعده مستثني نيست. يكي از اين كارها، مونتاژ كار به صورت همزمان و پا به پاي تصويربرداري است. عفيفه درباره اين روش مي‌گويد: »مونتاژ همزمان البته چيز بي‌سابقه‌اي نيست و ما در همه كارهايمان اين كار را انجام داده‌ايم. يارمحمدلو مدتهاست سريال‌هاي سلطاني را مونتاژ مي‌كند و در اين مدت هماهنگي لازم بين ايده‌هاي كارگردان و چيزي كه او مونتاژ مي‌كند، به وجود آمده. قبل از شروع كار و در همان زمان بازنويسي فيلمنامه با كارگردان قرار گذاشتيم كه سكانس‌ها از حد معيني طولاني‌تر نشود تا ريتم داستان و اجرا و كارگرداني‌اش هم سريع باشد. براي همين سلطاني به طول زماني سكانس‌ها و ريتم اجراي بازيها توجه خاصي داشت و اين ديدگاه در تدوين هم دنبال شد، خوشبختانه با پيشنهاد و حمايت‌هاي تخشيد مديرگروه فيلم و سريال شبكه 3 سيما قرار شد كه چندان در قيد و بند كم و زياد شدن تايم كار بعد از مونتاژ نباشيم و تلاش كنيم كيفيت نهايي سريال بهتر و مطلوب‌تر باشد.

 از عفيفه درباره ويژگي‌هاي خاص اين سريال كه آن را از بقيه كارهايش مستثني مي‌كند، مي‌پرسم:«توليد هر طرح در عين حال كه ممكن است نكات مشترك و ويژگي‌هايي يكساني با كارهاي ديگر داشته باشد، بعضي وقتها هم ممكن است گروه توليدش را با مسائل جديد و چالشهاي تازه‌اي روبه‌رو كند. در مورد اين سريال بيش از همه مي‌توان به عدم تطابق فصل وقوع داستان با فصلي كه در آن مشغول توليد بوديم اشاره كرد. مثلا وقتي در مجموعه نياوران كار مي‌كرديم، مجبور بوديم فضاي خيلي وسيعي را برف‌روبي‌كنيم تا وانمود كنيم كه مثلا داستان دارد در تابستان سال 42 اتفاق مي‌افتد! به اينها بايد اضافه كرد مشكلات عمومي توليد كارهاي تاريخي را. چون ديگر واقعا به سختي لوكيشن‌ها و فضاهاي مناسب اين‌جور كارها پيدا مي‌شود. پيدا كردن ماشين‌ها و لوازم مناسب صحنه هم كه ديگر جاي خود دارد.»

سعيد سلطاني كه با كارهاي قبلي‌اش هم نشان داده به كارهاي تاريخي علاقه خاصي دارد، دليل انتخاب «سال هاي برف و بنفشه»‌را داستان ويژه آن مي‌دادند و اضافه مي‌كند: »اصولا قبل از آن كه به اين فكر كنم كه يك سريال تاريخي مي‌سازم يا يك مجموعه معاصر، به داستانش توجه مي‌كنم و اين كه آيا مختصات و ويژگي‌هايي را كه من به آنها اعتقاد دارم در خودش دارد يا نه.»

سلطاني مشكلات ساخت فيلمها و مجموعه‌هاي تاريخي را با توجه به امكانات ناكافي تلويزيون و سينما يك معضل جدي مي‌داند:‌»شهر تهران از نظر شهرسازي چنان تغيير مي‌كند كه تك و توك فضاهاي باقي مانده هم كه هنوز دچار تغيير نشده‌اند، از بس تكرار شده‌اند نخ‌نما و بي‌مصرف شده‌اند يا ديگر كارايي لازم براي ساخت چنين كارهايي را ندارند. تنها نقطه اميدي كه مي‌شود براي كارهاي تاريخي به آن دل بست، شهرك غزالي است كه متاسفانه هيچ اقدام سازنده‌اي هم براي نگهداري و گسترش آن انجام نمي‌شود. اينها چيزهايي است كه همه‌مان مي‌دانيم، ولي به آن توجه نمي‌كنيم.»

 اين ششمين همكاري سلطاني و عفيفه در مقام كارگردان و تهيه‌كننده در فاصله سالهاي 76 تا به حال است؛ در حالي كه براساس قوانين و عرف نانوشته حاكم بر فضاي تلويزيون و سينما همكاري عوامل مختلف اصلي، خيلي طولاني و مدت‌دار نيست. دليل اين اتفاق را از زبان تهيه‌كننده بشنويد: «مهم‌ترين ويژگي سعيد سلطاني اين است كه كارگردان خيلي خوبي است. به فيلمنامه اشراف زيادي دارد و فن قصه‌گويي در تلويزيون را خيلي خوب بلد است. سريال‌هايي كه تا به حال ساخته، كارهاي دلچسب، گرم و خوبي از كار درآمده و اين به نظر من به ويژگي‌هاي شخصي او برمي‌گردد. او در تمام طول كار، اهل گفتگو و تبادل‌نظر است و همين نكته‌اي است كه باعث مي‌شود عوامل مختلف كار هم توانايي‌هايشان را به خوبي در اختيار او قرار بدهند.»

عفيفه درباره اين كه بيشتر كارهاي آنها حال و هوايي تاريخي يا به قول خودش «قديمي» دارد، اضافه مي‌كند: »بخشي از اين ماجرا به علايق شخصي ما برمي‌گردد. به نظرم حال و هواي كارهاي قديمي، قوه تخيل را بيشتر تحت تاثير قرار مي‌دهد. بخشي ديگر هم به دليل توقع و انتظاري است كه تلويزيون از ما دارد. به نظرم مديران تلويزيون اين جور كارها را با اطمينان بيشتري به ما مي‌سپارند.»

 «سال هاي برف و بنفشه» به اقتضاي داستانش شخصيت‌هاي اصلي و فرعي زيادي دارد و براي همين بازيگران زيادي در آن حضور دارند. سام درخشاني در نقش مهندس علي فلاح شخصيت محوري اين سريال است و لاله اسكندري در نقش فروغ پورابراهيمي و شبنم قلي‌خاني در نقش پوران دختر تيمسار اميرشاهي ظاهر شده‌اند. جهانگير الماسي را در نقش تيمسار اميرشاهي مي‌بينيم و اميرآقايي در نقش اسماعيل، يك روحاني است كه با توجه به شرايط تغيير لباس مي‌دهد و با هيبت ديگري در داستان ايفاي نقش مي‌كند. ديگر بازيگران اصلي كار هم عبارتند از: اسماعيل شنگله در نقش سرهنگ فلاح، احمد يارعلي در نقش احمد، نفيسه روشن در نقش مهتاب، محسن قاضي‌مرادي در نقش فرزانه و صالح ميرزاآقايي در نقش دكتر صفوي.

سلطاني اولين مرحله انتخاب بازيگران را براساس خصوصيات ظاهري و فردي هر پرسوناژ در روند فيلمنامه عنوان مي‌كند و مي‌گويد: »انتخاب نهايي هر بازيگر براساس توانايي‌ها و ويژگي‌هاي او انجام شده است. ضمن آن كه بين انتخاب بازيگر و اجراي نهايي رابطه محكمي برقرار است. اما اگر بخواهيد مفصل بگويم هر كدام از آنها براساس چه خصوصياتي انتخاب شده‌اند، گمان نمي‌كنم چيزي باشد كه بشود در اين مجال كوتاه آن را توضيح داد.»

كارگردان «سال هاي برف و بنفشه» ادامه مي‌دهد: «در مجموع و به طور كلي براي انتخاب بازيگران درست عمل كرده‌ايم. شايد مي‌شد كه براي بعضي از كاراكترها انتخاب‌هاي ديگري هم داشته باشيم. ولي نتيجه فعلي رضايت‌بخش است.»

با اين حال او درباره انتخاب سام درخشاني به عنوان بازيگر اصلي كار بيشتر توضيح مي‌دهد: «در انتخاب سام درخشاني براي نقش علي فلاح معتقد بودم كه هيچ ريسكي در كار نيست. او خوشبختانه جزو آن دسته از بازيگران جوان سينما و تلويزيون است كه هم فيزيك مناسبي دارد و هم استعداد بسيار خوبي. به اينها بايد اخلاق و رفتار شايسته را هم اضافه كرد؛ چيزي كه لازمه كار بازيگري است.»

 با گذشت چند هفته از پخش، اين سريال كم و بيش بينندگان خودش را پيدا كرده . ولي چون هنوز داستان به جاهاي حساس نرسيده و به قول معروف موتور كار توي دور نيفتاده، نمي‌شود به صورت قطعي درباره خودش و توانايي جذب مخاطبش اظهار نظر كرد. براي همين تهيه‌كننده هم خيلي قطعي و محكم درباره اين موضوع اظهارنظر نمي‌كند: «فكر مي‌كنم استقبال از اين مجموعه تا اينجاي كار بسيار خوب بوده و من خيلي خوشحال مي‌شوم كه اين روند همچنان ادامه داشته باشد تا از نظر جلب وسيع مخاطبان هم به هدف خودمان برسيم.»

سلطاني هم اظهارنظرهاي رسيده به خودش و گروه توليد را مثبت ارزيابي مي‌كند و اضافه مي‌كند كه اگر حاصل زحمات او و همكارانش مورد قبول مخاطبان‌اش قرار بگيرد، خوشحال خواهد شد.

 لاله اسكندري در دومين همكاري‌اش با سعيد سلطاني، نقش فروغ اميرابراهيمي را بازي مي‌كند؛ زني كه شوهر خلبانش در سانحه‌اي كشته شده، ولي بعد از آن هم او در همان محل زندگي سابقشان مانده و به شهر برنگشته است. فروغ زني از طبقه اشراف‌زاده و ملاك است. اما با اين حال در برابر تمام مشكلات مقاومت مي‌كند. او با توجه به موقعيتش خواستگاري‌هاي متفاوتي دارد. از تيمسار اميرشاهي گرفته تا دكتر صفوي (با بازي صالح ميرزاآقايي) و همين طور مهندس علي فلاح كه با حضورش در منطقه نگاه فروغ كم‌كم به همه چيز تغيير مي‌كند. لاله دليل حضورش در مجموعه را داستان شسته رفته و پركشش و همين طور فراز و فرودهاي خوب آن عنوان مي‌كند و مي‌گويد: «در بخش دوم سريال كه به سال 57 مي‌رسد بايد اين افزايش سن را در فيزيك، رفتار و حركاتم منتقل مي‌كردم شخصيت فروغ در حالت كلي هم شخصيت آرامي بود و قاعدتا در سالهاي بعد اين آرامش بايد بيشتر مي‌شد. بنابر اين من بايد اين حال و هوا و شرايط سني را كه خودم هم هنوز آن را تجربه نكرده‌ام، درست و صحيح نمايش مي‌دادم.»

به نظر او ساخت سريال‌هايي كه به گذشته مي‌پردازد كار جذابي است؛ چون اولا كارهاي معاصر زياد ساخته مي‌شود و ثانيا توان ساخت كارهاي آينده هم وجود ندارد. اين وسط براي بيننده جذاب است كه به عقب برگردد و اتفاقات تاريخ معاصر را يك بار ديگر مرور كند و ببيند اجدادش با چه حال و هوايي سر و كار داشته‌اند و با چه مشكلاتي روبه رو بود‌ه‌اند. در نتيجه با اين جور كارها بيشتر ارتباط برقرار مي‌كند.

اسكندري البته به بودجه ضعيف كار اعتراض مي‌كند و عقيد دارد كه اين مساله به شرايط توليد لطمه زده است. مخصوصا وقتي كه مقايسه اين كار با سريال در حال پخشي مثل «مدار صفردرجه» بيايد وسط، تفاوت‌ها بيشتر معلوم مي‌شود: «شرايط توليد كار تاريخي مثل طراحي صحنه و لباس و ساخت دكور خيلي هزينه بر است و اگر به آن توجه نشود، بشدت به كار صدمه مي‌زند. اگر مردم هم بيشتر خط داستاني سريال را دنبال كنند، دليل نمي‌شود كه از ضعف بعضي جاها چشم‌پوشي كنيم.»

 شبنم قلي خاني

« من نقش پوران دختر تيمسار اميرشاهي را بازي مي‌كنم او دختري است كه با وجود اين كه پدرش از همه نظر او را تامين مي‌كند، خيلي تنهاست و دنبال كسي مي‌گردد تا از اين تنهايي در بيايد و به آرامش برسد. مسائل مختلفي باعث مي‌شود كه او با پدرش اختلاف داشته باشد و بعد حوادث ديگري او را به اين نتيجه مي‌رساند كه شايد بتواند اين آرامش را در سايه زندگي با علي فلاح پيدا كند. براي همين درگيرودارهاي سياسي وارد مي‌شود و به علي هم كمك مي‌كند.»

شبنم قلي‌خاني كه در «سال هاي برف و بنفشه» براي اولين بار با سعيد سلطاني همكاري كرده، ادامه مي‌دهد:‌ «تجربه خيلي خوبي بود. بازي در كارهاي تاريخي هميشه برايم جذاب و جالب بوده. كارهاي قبلي سعيد سلطاني را هم ديده بودم و هميشه دوست داشتم با ايشان كار كنم. خوشبختانه صبر و حوصله‌ام در اين جور كارها كه صبرو حوصله زيادي را مي‌طلبد، آن قدر زياد هست كه بتوانم دوران طولاني توليد و شرايط سخت كاري را تحمل كنم.»

از شبنم درباره نحوه نزديك شدن به نقشي كه نمي تواند شرايط و موقعيتش را تجربه كند مي‌پرسم: «وقتي در صحنه قرار مي گيريد، فضاي كار و طراحي صحنه به شما كمك مي‌كند كه نقشتان را پيدا كنيد. مهمتر از همه اينها فيلمنامه است كه كمك مي‌كند وجوه مختلف اين شخصيت را بشناسيد. قبل از اين كار فيلمي درباره شاه و ثريا ديده بودم كه خيلي بهم كمك كرد.»

آخرين كار پخش شده اين بازيگر «اولين شب آرامش» بود كه با استقبال خوبي مواجه شد و حالا هم علاوه بر اين سريال «ما چند نفر» را هم در حال پخش دارد. آيا از «سال هاي برف و بنفشه» هم به اندازه «اولين شب آرامش» استقبال شده؟ «خودشبختانه كار بازتاب خيلي خوبي دارد و همه تعريف مي‌كنند. همين كه مي‌پرسند آخرش چي مي‌شود، يعني كار را دوست دارند. ولي در مورد ميزان استقبال از آن، بايد تا پايان صبر كنيم و بعد قضاوت كنيم.»

غير از اين، براي يك چيز ديگر هم بايد صبر كرد: اين كه در اين مثلث عاشقانه علي، فروغ و پوران كي برنده مي‌شود؟!

 امير آقايي: ‌سياه و سفيد نداريم‌، فقط خاكستري‌

 «به نظرم خاص‌ترين نقش سريال، همين اسماعيل است. او يك روحاني است،‌ولي فرقش اين است كه شبيه هيچ كدام از روحاني‌هايي كه در تلويزيون ديده‌ايد نيست. او از همان اوايل ريشش را اصلاح مي‌كند و عبا و عمامه‌اش را در مي‌آورد و با اعلاميه‌ها راهي پيشواي ورامين مي‌شود. مي‌شود گفت: تقدسي كه در مورد همه روحاني‌هاي قبلي وجود داشته، در مورد اسماعيل وجود ندارد.»

امير آقايي در اين سريال برخلاف «اولين شب آرامش» كه نقشش يك جوري هايي منفي مي‌زد، نقش يك آدم مثبت را بازي مي‌كند. هر چند كه خود او درباره اين موضوع نظر خاص خودش را دارد: «اصولا معتقدم هيچ كس مثبت يا منفي صرف نيست. اگر دوروبرتان را نگاه كنيد، مي‌بينيد كه هيچ كدام خوب مطلق يا بد مطلق نيستند. آدم عادي بالاخره مرتكب خطا و اشتباه مي‌شود. براي همين من بيشتر وقتها در بازي دخل و تصرف مي‌كنم و تناقض را در رفتار و شخصيت آدمها وارد مي‌كنم.»

امير اميدوار است كه كار مخاطب خودش را پيدا كند و به جايي كه بايد برسد. براي همين مقايسه‌اش با «اولين شب آرامش» را قياس مع‌الفارق مي‌داند: «واقعا ذائقه مخاطب قابل پيش‌بيني نيست و به خيلي چيزها بستگي دارد.»

او تاكيد مي‌كند كه همه شخصيت‌ها در پروسه انقلاب عوض مي‌شوند و توصيه مي‌كند كه اين تغيير شخصيت‌ها آن قدر جذاب و جالب است كه راهي جز نشستن جلوي تلويزيون و دنبال كردنش نداريد.

كارهاي تاريخي مثل اين، كارهاي پربازيگري هستند. انصاف بدهيد كه نمي‌شود براي اين پرونده جمع و جور و فسقلي سيم جين كرد. براي گفتگو مفصل‌تر و بهتر با بقيه آنها رخصت بدهيد.