كارگردان: حسين تبريزي

کارگردان اجرایی (فاز 2): حمید طالقانی

نویسنده: مهدی سعادت پور

مدیر تصویربرداری: علی عالمی

تصویربردار (شمال): منوچهر خطیبی

موسیقی: فرشاد رستمی

خواننده: سيدجواد حسيني (فواد)

نوازندگان: رسول بهبهانی - جابر اطاعتی - زاگرس منهوبی - سیروان منهوبی - رضا فهیمی - علیرضا صنعتی - فرشاد رستمی - کریم قربانی - ناصر رحیمی - ارسلان کامکار - آندره ارزومانیان - همایون رحیمیان - خاچیک بابائیان - علیرضا خورشیدفر - فیروز ویسانلو - بهناز محسن پور - ساناز حاتمی فر - رامین فهیمی - عقیل عباس ابادی - سیدوهاب حسینی

صدابرداران موسیقی: نوید شاه بیگی - محمدسعید شایان - علیرضا صنعتی - علی پورمقدم

تدوین و صداگذاری: سیامک مهماندوست

دستیار تدوین: شهاب فراهانی

ساخت تیتراژ: کاوه عزیزی - سعید آزاد

طراح صحنه و لباس: کیوان ذوالفقاری

دستیاران صحنه و لباس: بهاره امینی - فواد محمودی - سیما ابراهیمی - مهسا گل انبری - علی جمشیدی - لادن حیدری - مهدیه عبدی

طراح گریم: علیرضا قومی

اجرای گریم: ملیحه صارمی - هاله فروزنده - سهیل کشن فلاح - بنجامین باباخانی

نورپرداز: بهنام نساج (تهران) - علی کنگرلو (شمال)

صدابردار: علیرضا افخمی (تهران) - امیر بهره بر (شمال)

دستیاران صدا: هادی معنوی پور - شاهین رفایی

برنامه ریز و دستیار اول کارگردان(بخش تهران): جمشید محمودی

برنامه ریز( بخش شمال): سونیا قریشی

دستیار کارگردان: مسعود حقی (دستیار اول بخش شمال) - رحیم حاصلی - مهدی مطلبی

منشی صحنه: فرزانه کاظم نژاد - مژگان قاضی زاده

عکاس: کاوه عزیزی

روابط عمومی: علی بنکدار

دستیاران تصویر: سعید معروف خانی - همایون سوداگری - سعید فرهنگ - احمد گودرزی - مرتضی مسلمی - امیرارسلان نوروزی - پدرام نوروزی

فنی دوربین: حمیدرضا مدارا

مسئول برق: داریوش مددی نوعی

کارگردان پشت صحنه: بهرام درخشان

تصویربردار پشت صحنه: امیرحسین الماسی

دستیار تهیه: حمید شیرکوند - میثم دلاوری

مدیر مالی: محمود دلاوری

مدیر تدارکات: مهدی مجلل - مهدی رجب شاهی

تدارکات: جمشید قدرتی - میثم رودبارانی - شاهین رادفر - مرتضی احمدخانی - منوچهر شعبان زاده - سعید احمدی - سیدمحمود موسوی - سجاد امیری

حمل و نقل: مهران مداحیان - سیدمحمد صالحی - کیومرث رفیعیان - فرشاد تقوی شعار - امید صادقی - ناصر صدیقی - امید غلامی - محمد اردوبادی - محمود رحمانی - علی زاهدی - محسن غلامی - سعید طاوسی - داریوش مددی نوعی - مهران پارسی مهر - مجید مهندس سامانی - علی زارع

سینه موبیل: حسن خضرایی - علیرضا قدرتی

مدیر تولید: محسن دانشور

تهیه کننده و مجری طرح: علیرضا ابراهیمی دلیجانی

بازيگران:

      ابوالفضل پور عرب - رضا توکلی - بهزاد فراهانی - ثریا قاسمی - کیومرث ملک مطیعی - کیانوش گرامی - لاله صبوری - سحر زکریا - امیر غفار منش - امیر نوری - سید علی صالحی - علی رضا ابراهیمی - مریم امیرجلالی - بهزاد رحیم خانی - اسداله یکتا - زهره صفوی - مهشید حبیبی - بهار میرزامحمود - ملیکا ناظری - مینا نوروزی - بیژن پیشدادی - مجید شهریاری - سونیا قریشی - توفیق ظفرمند - حسین نورعلی - علی فرود - مهدی مهدوی - محمدرضا سهرابی - جمشید قدرتی - سیامک اشعریون - محسن دانشور - نوشین نادعلیزاده - محمدامین فرج اله - مهدی دانایی مقدم - پرستو طالقانی - مینا صارمی - آذر مظفری - شراره رنجبر - حسین علیپور - نیلوفر دوستی - بلال محرابی - حمید دلاوری - علیرضا ایوبی - سیدمحمد صالحی - محمود ردایی - محمد چراتی - کیومرث رفیعیان - شاهین رادفر - مهران مداحیان - داریوش مددی - مهران اسدی - شاهین رفایی - نسرین سیاح - مهدی پوررضایی - فاطمه رحمانی - طیبه خانمحمدی - اکرم حسینخانی - شادی سلطانی - عباس سلطانی - مجتبی بقایی - حسین حیدرزادگان - رضا بیگلو - محمود زندی.

بازیگران انتظامی: مجتبی قنبری - عباس حاجی حسن

محصول: 1387

**************************************************************

     آقابزرگ یک شب خواب مراسم عروسی می‌بیند که در آن با دختر هفده ساله‌ای ازدواج کرده. این خبر که توسط اقبال نوکر خانه‌زاد آقا بزرگ به دختران او در تهران می‌رسد، باعث سوء تفاهم دختران آقابزرگ و دامادهایش می‌شود. آنها برای جلوگیری از این ازدواج قصد دارند راهی شمال شوند که خودروی پلیس نامحسوس به سرقت می‌رود و از این مرحله به بعد اتفاقات جالب توجهی می‌افتد که …

**************************************************************

جام جم آنلاين:
 
 
 
بحث اطلاع‌رساني و آموزش قوانين به افراد جامعه از طريق رسانه‌هاي ديداري، شنيداري و مكتوب هميشه با فراز و نشيب و موانع گوناگوني در ارتباط با گيرنده پيام مواجه است. بيشتر اين معضلات آموزشي در ارتباط با اتصال پيام به دريافت‌كننده، در گام نخست به توليدكننده و در مرحله دوم به سفارش‌دهنده اثر مربوط است. راهنمايي و رانندگي چند سالي است با چرخشي درست درهم‌آوايي با هنر، بخصوص بهره‌وري از انيميشن، گام‌هاي مثبتي در آگاه‌سازي جامعه برداشته است.
 
«جاده در دست تعمير» به نيت آگاه‌سازي بيننده با بهره‌وري از چاشني طنز درصدد رسيدن به موقعيتي است كه انيميشن‌هاي مربوط با قوانين رانندگي در آن به توفيق رسيده بودند. اين سريال در همساني 2 محور آگاه‌سازي و اطلاع‌رساني به مخاطب و سامان دادن رخدادهاي مفرح، فرصت‌هاي موجود را چه در شمايل ساختاري چندان به هدف نزديك مي‌شود.

ايده محوري و مركزي‌اي كه داستان گرد آن بايد بارور مي‌شد، در عمل به مسير بيراهه كشانده شده است. سريال يك رخداد محوري و مهم دارد؛ آن كه سرقت ماشين پليس از سوي 2 جوان دست و پاچلفتي و ترسو است. اين ايده خوب كه پيرامون آن مي‌توانست كلي رخداد بامزه و مفرح تنيده شود، در عمل و اجرا مسير ديگري يافته است. چندپارگي داستان و تعدد شخصيت‌هايي كه در حد آكسسوار داخل داستان حضور دارند، بيشتر حجم زماني سريال را پر كرده است.

قصه آقا بزرگ و چالش دخترانش در ارتباط با تجديد فراش وي، زماني مي‌توانست رنگ و لعابي به داستان دهد كه معضل قوام، داماد خانواده كه ماشين پليس را از دست داده، به تنه مناسبات و روابط آدم‌ها  وصل مي‌شد. در شرايط كنوني، قوام آدم منفعل و دست و پاچلفتي‌اي است كه حتي از جستجو براي يافتن ماشين اداره رغبتي از خود نشان نمي‌دهد. او كه نيروي كارآمد پليس معرفي مي‌شود، حالا به آدمي مبدل شده كه فقط نق مي‌زند.

نويسنده از كنار 2 موقعيت محوري و ايده‌آلي كه در اختيار داشته، با سهل‌انگاري عبور كرده است؛ نخست اين كه سارقان ماشين را از درگير كردن با موقعيت‌هايي كه در منگنه قرار بگيرند يا بازي موش و گربه با قوام رقم بزنند، بي‌دليل دور كرده است. پژمان و صحبت (امير نوري) فقط در حال چانه‌زني گفتاري هستند.

مناسبات اين دو نفر كه ماشين پليس را به سرقت برده‌اند، در عمل به يك نمايش راديويي مبدل شده است، از آن سو ماشين با اين مشخصات و نشانه دولتي رديابي و يافتن آن به اين شكلي كه اين دو نفر در شهر مي‌چرخند، براي نيروهاي پليس مانند آب خوردن است. اما پژمان و صحبت با خيالي آسوده در بزرگراه و خيابان‌هاي پايتخت تردد دارند، آن هم با قيافه غلط‌اندازي كه براي آنها به وسيله سازنده سريال در نظر گرفته شده است و خوشبختانه يا متاسفانه كسي هم با اين دو آدم خل و چل كاري ندارد.

نويسنده بايد موقعيت‌هاي مواجهه اين دو جوان دست و پاچلفتي با آدم‌هاي گوناگون را در مسير داستان طراحي مي‌كرد تا هم وضعيت‌هاي بديع و مفرحي شكل مي‌گرفت و هم آدم‌ها از اين رويه وراجي مدام و اعصاب خردكن خود فاصله مي‌گرفتند.

ايده گل زدن روي نشانه پليس روي ماشين و تبديل آن به ماشين عروس مي‌توانست به موقعيت‌هاي گوناگون جذابي بدل شود كه از خلال آن موارد آموزشي مدنظر سفارش دهنده كار نيز به بيننده ارائه شود. متاسفانه نويسنده به جاي تمركز بر ريسمان اصلي داستان كه همان سرقت ماشين پليس و آدم‌هاي متصل به آن است، در عمل انرژي خود را براي پرداختن به داستان آقابزرگ و قضيه تجديدفراش او گذاشته است.

قوام كه در واقع آدم مهم داستان تلقي مي‌شود و به واسطه گم شدن ماشين پليسي كه در اختيار او بوده است، با اهالي خانواده آشنا مي‌‌شويم، در عمل از چارچوب مراودات و چالش‌هاي آدم‌ها خارج شده است.

جاده در دست تعمير از منظر ساختار نيز با آشفتگي مواجه است. بخش‌هاي شمال آن كه از سوي شخص ديگري كارگرداني شده، در عمل چه از لحاظ ريتم و چه از منظر چينش تصاوير با سكانس‌هاي تهران همسو نيست. تعجيل و شتابزدگي در فصل‌هاي مربوط به شمال كاملا مشهود است؛ به نوعي كه در اين بخش بيشتر با نماهاي ساكن و راكد مواجه هستيم كه كاراكترها مقابل دوربين نشسته‌اند و فقط حرف مي‌زنند.

ميزانسن در سكانس‌ها و صحنه‌هاي شمال محلي از اعراب ندارد. موقعيت جغرافيايي روستا و نفوس ساكن در آن براي بيننده گنگ و غيرقابل تشخيص است. به صرف اين كه چند آدم فرعي با لهجه حرف مي‌زنند كه نمي‌توان جغرافياي قصه را رنگ و لعاب بدلي زد. معلوم نمي‌شود خانه‌اي كه آقا بزرگ در آن مستقر است، در كدام نقطه از آن روستا يا بخش قرار دارد.

مضاف بر اين كه تمركز بيش از حد بر طنزهاي شفاهي‌اي كه در اين محيط به واسطه  رفتارهاي اقبال (كيومرث ملك‌مطيعي) رقم مي‌خورد، مراودات آدم‌ها و چالش‌هاي آنان را در اين بخش تحت‌الشعاع خود قرار داده و به نوعي فضاي عمومي سريال را در قسمت‌هاي شمال بي‌مزه كرده است.

متلك‌ها و مزه‌هايي كه اقبال چاشني بده‌بستان خود با ديگران مي‌كند، مناسب نمايش‌ها و جنگ‌هاي راديويي است. اگر سازندگان جاده در دست تعمير بر همان ايده مهم سرقت ماشين پليس و رخدادهاي پيراموني آن تمركز مي‌كردند و از حاشيه‌پردازي و نگاه سطحي به آدم‌هاي ‌داستان اندكي فاصله مي‌گرفتند، سريال بهتري را در محضر مخاطب داشتند.