فاکتور 8
نويسندگان: فياض موسوي - سينا سعيد وزيري - مهرداد نيكنام
مدير تصويربرداري: محمد افسري
گروه تصويربرداري: سعيد خراساني - فرهاد ميرزائي - مجيد طبسي - شايان طوفاني - مسعود خراساني - احمد افروز
دستيار اول كارگردان: مهدي گلستانه
دستيار دوم كارگردان: عادل معصوميان
موسيقي: سيدبهنام ابطحي
تدوين: مهدي جودي
مدير توليد: شهاب علي بخشي
منشي صحنه: مرجان تاجيك
عكس: محمد شريفي
طراح صحنه و لباس: شيرين شازده احمدي
دستيار: عليرضا شهسواري - فرنوش باقري فراني - شاهين صديق - زهرا قره گوزلو
آكسسوار: محمد نظرزاده
طراح چهره پردازي: مجيد اسكندري
مجري آقايان: محمد كلاهدوز
مجري خانمها: سارا يوسفي
دستيار گريم: شايان كاتبي
صدابردار: جواد مقدس
دستيار صدابردار: ايمان آزاد
صدابرداري و ميكس: استوديو پاپ
صداگذاري: مهدي جودي
دستيار صداگذاري: محمد نجاريان داراني
مشاور پزشكي: دكتر اعتماد سعيد - دكتر هاله حامدي فر
مشاور انتظامي: سرهنگ فرهاد شمس آبادي
سينه موبيل: حسن واحد - ايمان احمدي
جلوه هاي ويژه ميداني: جلال بيگدلي
تداركات: سيدرسول سيدحاتمي - آرش ديلم صالحي
دستيار: سعيد ميرزائي - محمود اتحادي كيوج - جواد ابراهيمي - اسلام ياري - همايون محرابي - علي صراف - علي عبدي - علي درزي - محمد نصرالهي - بهنام كريمي - علي جمالي - رامين يعقوبي
امور مالي: ابراهيم تفرشي - رضوان كوثري مهر
مسئول هنروران: رضا دلاوري - حسين ادهمي
برنامه ريز: علي جودي
تهيه كننده: رضا جودي
بازيگران:
ستاره اسكندري - پژمان بازغي - حسن جوهرچي - لادن طباطبائي - كوروش سليماني - امير كاوه آهنجان - بهزاد خداويسي - هومن برقنورد - فريبا نادري - قطب الدين صادقي - ايرج راد - ناصر ممدوح - مهرداد فلاحتگر - غلامرضا شهبازي - پونه عبدالكريم زاده - عزيز مالكي - بيژن سيفيان - رضا نيلي - سعيد دربندي - يوسف قليچ - محمدعلي محمدعليپور - حسين داداشپور - مانيا علياري - حسن كريم خان - عباس نجيب - محسن عباسپور - زهزه پيرولي - علي اكبر دشتي - حامد سيد - رضا زنده جاه - فرحناز مسائلي - ماريا ماشالهي - محمود چهارسوقي - حسنعلي ناصري - سمانه مقدم - فرشيد شيري - امير الله قلي - سجاد روحي - انوشه بهاري - مريم حق نژاد - ترانه دري - سپيده نيك نژاد - آمنه حبيبي - فرح گوشه - ناديا نجمي - اكبر اندي روان - سيدرسول سيدحاتمي - محمود اتحادي كيوج - علي صراف - همايون محرابي - عليرضا شهسواري - ايمان آزاد - اكبر مددي مهر - عباس رجبي - پرويز عباسپور - عليرضا دورانيان - مهناز رياض - تقي نهاوندي مقدم - عليرضا تاج شهرستاني - محمدعلي زنگنه - مجيد حيدر زاده - زهرا نجف زاده - پيام مهندس پور - ايرج كريمي - علي صالحي - مهدي سليماني - رضا راد - محمدعلي طحاني - اميرحسين تاري .
بازيگران خردسال: اميرمهدي رمضاني - دينا دزيانيان
هنروران انتظامي: مهران دستوراني - عليرضا وطنخواه - محمدرضا ذوالفقاري - اكبر عابدي - محمدرضا استعلاجي - مهدي طهماسبي - هاجر شيرزاد - ميثم فرجي - اصغر اميراحمدي - حبيب مراديان - علي باغبان - صدرالدين شيرين نيا - ياسر روستائي - اكبر سعادت
مجري طرح: موسسه فرهنگي ميثاق فيلم
محصول: 1387
********************************************************************
دكترمائده ايرانمنش (ستاره اسكندري) با مدرك فوق تخصصي خون ،پزشك بيماران هموفيلي است كه عاشقانه با بيمارانش كار ميكند. پسر 6 ساله او بيمار و ناقل همين بيماري است، به همين دليل او با انگيزه بسيار تحقيقات گستردهاي در زمينه توليد فاكتور 8 انجام داده است. بر همين اساس، او در يك كنگره بينالمللي مقالهاي ارائه ميكند كه بهعنوان مقاله برگزيده انتخاب ميشود. دكتر ايرانمنش بعد از موفقيت در اين كنگره بينالمللي، در مصاحبهاي با شبكه خبري خارجي ادعا كرده است كه اگر امكانات لازم در اختيار او گذاشته شود، ميتواند در قالب يك پروژه «فاكتور 8» را مطابق با بالاترين استانداردهاي جهاني و با قيمتي به مراتب ارزانتر در كشور توليد كند و علاوه برتامين نياز داخلي حتي براي صادرات نيز در نظر گرفته شود. استاد دكتر ايرانمنش، در دانشگاه (ايرج راد) كه اكنون مسووليت بيمارستاني را كه ايرانمنش در آن مشغول به كار است به عهده دارد با نظريه وي موافق است.
اكنون كمبود فاكتور 8 همه بيماران هموفيلي را با خطر مرگ مواجه كرده است. بيماران بسيار مضطرب و خانوادهها بشدت نگرانند. مسوولان وزارتخانه، دكترجلاير (قطب الدين صادقي، مدير عامل شركت نوشادارو) را كه مسوول واردات و توزيع فاكتور 8 است، احضار ميكنند و مورد بازخواست قرار ميدهند. دكتر جلاير با دلايل و مستندات واقعي و منطقي ثابت ميكند كه مصاحبه دكتر ايرانمنش و تبليغات بيحساب رسانههاي غيرمتخصص روي ادعاي او موجب شده است كه شركت تامينكننده خارجي فاكتور 8 ، در ارائه خدمات ترديد كند. در پايان جلسه جلاير موظف ميشود كه غائله را ختم كند.
مهدي كاشفي (پژمان بازغي) وكيل شركت نوشادارو سعي ميكند از سر دلسوزي و با كدخدامنشي راهي براي حل بحران پيدا كند. سهيل (حسن جوهرچي)، همسر ايرانمنش در اين خصوص با او مشكل دارد و ....
گزارشي از پشت صحنه سريال «فاكتور هشت»
جام جم آنلاين:
سريال «فاكتور هشت» از جمله كارهايي است كه به واسطه موضوع علمي و پزشكي خود و با پيشزمينهاي كه برخي كارهاي ارائه شده در زمينه معرفي خدمات و كارآمدي نظام كه پروژه اي چندان موفقي نبود ايجاد كرد، به نوعي از همان ابتدا فضاي مخاطب گريزي در اطراف خود شكل ميدهد اما آنچنان كه ما شنيديم و ديديم، گويا داستان قرار نيست ما را در فضاي خشك و خستهكننده تحقيقات علميسرگردان كند.
داشتن يك موضوع انساني از يك سو و حساسيتهاي رضا كريمياز سوي ديگر، تمام اين پيشداوريهاي ذهني را از تو ميگيرد تا تو امروز منتظر باشي و شايد هم روزي همراه!
براي هماهنگي با گروه تنها يك شهاب عليبخشي به عنوان مدير توليد كافي است كه هيچ سنگ بزرگي مانع راهت نباشد. اگرچه رضا جودي به عنوان تهيه كننده، راهت را از وجود خرده سنگها هم هموار ميكند.
آنها را در يك روز سرگردان ميان تابستان و پاييز و در نقطه اي دور از شلوغي شهر پيدا ميكنم. در دانشگاه آزاد اسلامي حصارك كه وقتي از راههاي پر پيچ و خم ميان تپههاي آن بالا ميروي، خيال ميكني آموختن براي نسل ما اين روزها چه رنج عميقي است. اگر چه در نظام آموزشي ما خود مفهوم غريبي هم هست.
رفت و آمد دانشجوها در راهروهاي دراز آزمايشگاه و جريان عادي زندگي متخصصان فردا، خبري از حضور يك گروه فيلمبرداري در آزمايشگاه نميدهد. اما همينكه در جستجو براي يافتن عوامل سريال، چشمت به عبور سيمي از گوشه ديوار بيفتد و مسير رد شدن آن را دنبال كني، كم كم سر و كله آدمهايي را پيدا ميكني كه حضورشان درهر جا و هر زمان، در ارتباط با هنرشان شكل ميگيرد.
اگر در آزمايشگاه يك دانشگاه خارج از نقشه وكاخ سلطنتي شاهان گذشته، خيابانهاي شلوغ شهر و يا دكورهاي ساخته شده درگوشه و كنار يك آبادي هم كه باشند، همه آن مكانها تنها قرار است بستر روايتشان باشد.
سينك نه چندان بزرگ
آزمايشگاه هم ديگر به جاي لوله و وسايل ديگر آزمايشگاهي، دوستان ديگري مثل عطر خوش چاي و نمكدان و قاشق و چنگال پيدا كرده است. در گوشه ديگري از اتاق، رديف لباسهاي آويزان بر ريل آهني، قلمرو طراح لباس را مرز بندي كرده است و ميز وسط آزمايشگاه، به جاي كالبد شكافي گونههاي گياهي و جانوري، جاي طرح ريختن داستان و برنامهريزيهاي مداوم و چاي خوردن و هر آن چيز ديگري است كه در خدمت پادشاهياند به نام: كارگردان!
اما داستان دارد در جاي ديگري روايت ميشود. در آزمايشگاه كوچكي كه براي رفتن به آنجا بايد در انتهايي سالن را به آرامي باز كني، به آهستگي از پلهها و از كنار آدمهاي كه به طور پراكنده روي پلهها نشستهاند بگذري و در بالاييترين و انتهاييترين نقطه ساختمان به اتاقي برسي كه شبيه اتاق شيرواني قصههاي قديمي است. اما آنقدر آدم دورو برش را گرفته است كه خيال نميكنم كسي از پنجره روبهرو، براي خرگوشهاي توي اتاق، غذاهاي رنگارنگ بياورد.
بازي در اتاق خرگوشها
مونيتور رضا كريمي و دم و دستگاه صدابرداري جواد مقدس در پاگرد كوچك پلهها و درست پشت در بسته اتاق قرار دارند. فقط دوربين محمد افسري داخل اتاق است و جز او ميتوانم از پنجره كوچك آن، ستاره اسكندري و كورش سليماني را هم ببينم و البته صداهايي هم ميشنوم. مثل اينكه كسي گفته باشد: صبر كن! نبايد هيچ كس از اين موضوع با خبر شود!
در اتاق كه باز ميشود، از لابهلاي بچههاي گريم و صحنه داخل ميشوم و به يكي از قفسهاي گوشه اتاق تكيه ميكنم و زل ميزنم به تمرين بازيگرها و خرگوشهاي توي قفس. هواي اتاق گرفته است و بوي عجيبي ميدهد كه فكر ميكنم تنها براي خرگوشها قابل تحمل باشد. بيشتر بچههاي گروه ماسك زدهاند. همينكه در رفت و آمد عوامل جابهجا ميشوم، چشمم ميافتد به موشهاي سفيد كوچكي كه در قفسهاي پشت سر من وول ميخورند و يكهو از جا ميپرم.
اسكندري و سليماني در حال تمرين حركات را براي خودشان و يكديگر توضيح ميدهند. كريميهم حالا به كمك آنها آمده است.
اينكه كي موبايل بايد زنگ بزند، كي قفس خرگوش را از روي ميز بردارد، كي و كجا و چگونه و...
دوباره همه اتاق را ترك ميكنيم براي تمرين دوباره.
چكار داري ميكني؟
دارم عوضش ميكنم .
اينكار درست نيست خانم دكتر، اين كار خلاف است
مگر خودت نديدي چطوري داشتند پروژه را منحل ميكردند
هنوز از داستان چيز زيادي دستگيرم نشده است. خرگوشها توي اين سر و صدا از جايشان جنب نميخورند. اما موشها انگار ترسيدهاند. تفاوتهايشان مثل تفاوت احساس ما در روزهاي تعليق ميان 2 فصل است. پاييز كم كم از راه رسيده است و نميشود مرز مشخصي ميان سرما و گرما كشيد. برخي لباس گرم پوشيدهاند و برخي هنوز رخت و لباس تابستاني به تن دارند.
كريمي ميگويد : همانجايي كه قفس را برداشتي خيلي خوب است. مخاطبش ستاره اسكندري است كه گويا نقش يك دكتر به نام مائده ايرانمنش را بازي ميكند. بازيگري كه يك روز به نيت متوقف نشدن پروژه سيروس مقدم، پذيرفت كه در نقش نرگس كه پيش از آن مرحوم پوپك گلدره آن را بازي ميكرد، ظاهر شود. با همه سرو صداها و دلهرههايي كه همان روزها سريال نرگس ايجاد كرده بود. خبرها نوشتند: از فردا ستاره اسكندري در نقش نرگس ظاهر ميشود و همان كار زمينه شناخت او را در تلويزيوني فراهم كرد كه پيش از آن هم در سريالهايي چون خانه شماره 13، ماه مهربان، ايستگاه و حامي آن را آزموده بود.
تمرين بارها تكرار ميشود. مقدس درباره بالا و پايين رفتن صدا، به بازيگرها يادآوري ميكند. كوروش سليماني در يك فرصت كوتاه روي پلهها مينشيند تا ديالوگش را حفظ كند. اگرچه عكاس روزنامه به او مجالي نميدهد. از پژمان بازغي و قطبالدين صادقي و ايرج راد و حسن جوهرچي، ديگر بازيگران سريال خبري نيست.
رضا كريميگوشهاي نشسته و به فكر فرو رفته است. ساختن سريالي با موضوع پيشرفتهاي پزشكي براي تلويزيون از جانب كارگردان «انعكاس»، «تب» و «هزاران زن مثل من» البته ما را هم به فكر ميبرد.
فيلمنامه تمام نشده: هرگز!
كارگردان سريال «فاكتور هشت» درباره انتخاب داستاني كه بر محور تحقيقات علمي و پزشكي نگاشته شده است ميگويد:
داستان سريال به واسطه تازگي موضوع يكي از نقاط قوت كار بود. اگرچه اين موضوعات اين خطر را هم ميتواند داشته باشد كه تماشاگر را جذب نكند. اما در واقع مكملي در كنار موضوع اصلي بود كه همان روابط خانوادگي و عاطفي است و من فكر ميكنم اين دو موضوع در كليت تبديل به مجموعهاي شده است كه براي تماشاگر جذاب است.
كريمي درباره نحوه شخصيتپردازي در داستان سريال هم ميگويد:
يكي از مواردي كه ما را براي كار اميدوار كرد اين بود كه ما با يك قصه كامل مواجه بوديم و اين خودش زمينهاي را فراهم ميكرد كه پيش از توليد و فيلمبرداري از نظر شخصيتپردازي روي قصه كار كنيم. البته در عين فيلمبرداري هم ما تلاش كرديم اگر نقاط ضعفي در شخصيتپردازيها وجود دارد آنها را بپوشانيم. اما كليت كار درست بود و شروع و پايان و ارتباط اجزاي قصه بخوبي در آمده بود. جزييات را هم سعي كرديم در بازنويسيهاي قبل از فيلمبرداري رفع كنيم. به هر حال من وقتي وارد كار شدم كه فيلمنامه كامل بود. البته نظراتي هم داشتم كه برخي از آنها توسط گروه فيلمنامه نويسي اصلاح شد و برخي را هم خودمان در حين كار رفع كرديم.
خرگوش شناسي آقاي مجري
كوروش بعد از حركت يك كات بگذار!
كوروش شروعش را يك هيجان بگذار مثل تمرينها. آره خوب است....
كوروش اينطور جابهجايي توي كادر خوب نيست.
بهترين تصويري كه من از بازي كوروش سليماني در ذهن دارم، نقش كوتاه او در «اتوبوس شب» است. هميشه در يك كليت قوي، جزييات هم به خوبي ديده ميشوند. اين روزها كوروش سليماني غيبت تصويرش را با حضور در برنامه «سينما يك» جبران كرده است. اگر چه تعداد حضورش در سينما و تلويزيون و تئاتر، عدد بيشمارهاي است، اما امروز گاهي يك حضور موفق در سينما و تلويزيون نيازمند زمينههايي است كه همه آن البته به تواناييهاي بازيگر بر نميگردد. رموز و فوت و فني دارد كه اهالي سينما خودشان خوب ميشناسند. بعد ازآن ديگر مساله وارد شدن به بازي است يا خارج شدن از دور.
اولين شناخت ناخودآگاه در آغازين لحظههاي برخورد با سليماني، نوع ادب و فروتني خاصي است كه اين روزها در ميان برخي اهالي اين سمت و سو، با توهم حرفهاي شدن، رنگ ميبازد.
براي گفتگو با او كه مدتها در نشريات مختلف به نقد تئاتر و نوشتن مقاله نيز پرداخته است، آغاز كردن گفتگو با موضوع درد ديرينه نوشتن، شايد در واقع ميل گفتن همان حرفهايي است كه براي نگفتن هستند . اما درباره نقش او در اين سريال هم البته حرف ميزنيم:
نقش دكتر رضا احسان، از معدود نقشهايي است كه شخصيتپردازي خوبي در داستان دارد و به سبب لحظات ويژه حسي و رفتاري، توان بازيگري را به چالش ميكشد.
سليماني ميگويد ديالوگهاي هر سكانس را شب قبل مطالعه ميكند. اما حفظ نميكند. چرا كه به نظر او حفظ كردن ديالوگها سر صحنه تازگي خاصي دارد. از نظر او اگرچه بايد ديالو گها را شخصي و قابل بيان كرد، اما او به كار كارگردان احترام ميگذارد و معتقد است نويسنده به متن خود اشراف كامل دارد. براي همين ميزان تغييري كه با مشاوره كارگردان در ديالوگها ميدهد خيلي محسوس نيست.
وقتي از او درباره پذيرفتن بازي در سريالي كه ممكن بود به خاطر زمينه علميداراي جذابيت زيادي نباشد ميپرسم، ميگويد كه اين مساله براي خودش نيزاهميت داشته است. اما بعد از خواندن متن متوجه ميشود، زمينههاي رفتاري و انساني و بعد اجتماعي و اخلاقي كار خيلي پررنگتر است.
دور زدن ممنوع!
لادن طباطبايي را وقتي ميبينم كه به من ميگويد لباسم خاكي شده است. در حال تكاندن خاكهاست كه سر صحبتمان باز ميشود و ميرسد به «فاكتور هشت».
او نقش دكتر آذر را به عهده دارد كه پزشكي است اهل تحقيق، جاه طلبي، پايبند به اصول، تيز هوش و موشكاف.
به زعم او نميشود دكتر آذر را يك نقش منفي دانست. فقط بايد بداني كه به سبب همان تيزهوشي نميشود او را دور زد.
طباطبايي به بازي در راه وروش از پيش تعيين شده اعتقادي ندارد. ميگويد بازي در موقعيت و در تقابل با ساير بازيگرها شكل ميگيرد. او اول شخصيت را ميشكافد، درك ميكند و بعد ميگذارد در وجودش ته نشين شده و از فيلترهاي دروني اش بگذرد تا به مرحله عمل برسد. مرحله اي كه آغاز قضاوت ما براي نتيجه حاصل شده از اين سير معنوي و راه پر پيچ و خم دروني هم هست.
به همين سبب به قول او آذر ميتوانست يك شكل ديگر باشد، يك برداشت ديگر، اما شكلي كه حالا او به فعليت ميرساند؛ شخصيتي است كه در عين جديت، شيرين است و از موضع زن بودن خودش دور نميشود.
سختترين كار دنيا!
وقت ناهار، در كنار عوامل يك سريال، وقت گوش كردن به بحثهايي است كه گاهي تكرارياند مثل بحث خريد خانه در حاشيههاي خوش آب و هواي شهر تهران كه اين روزها خيلي از آدمهاي عاصي شهر خاكستري را به خود مشغول كرده است يا گوش كردن به شوخيهاي رضا جودي، تهيهكننده سريال كه فكر ميكنم چهرهاش در هر پروژهاي تغيير ميكند. مثلا حالا اصلا شبيه روزهاي سخت ساخته شدن «اغما» نيست و ميتواند در آرامشي كامل، كنار عوامل گروهش بنشيند و درباره بازيگري نظر بدهد كه معتقد است سخت ترين كار دنياست. اين را در پاسخ به يكي از بچههاي پشت صحنه ميگويد كه گويا گفته است: كاش بازيگر بوديم!
وبعد هم ميرسد به خاطره روزي كه گويا قصد داشته ريشهايش را بزند و دنبال مجيد اسكندري ميگشته است و باقي ماجرا... اسكندري هم كه روبهروي او نشسته ميگويد: اصلا همه را بزن يك ريش مصنوعي برايت بگذاريم.
بيرون از اتاق همه چيز در حالت تعليق است. دو تا از دانشجوها از يكي از عوامل نام سريال را ميپرسند و ميروند. برخيهايشان هم در اتاقهاي ديگر در حال ايجاد محيط كشت براي باكتريها هستند.
بازيگرها دوباره به اتاق خرگوشها ميروند و زندگي در هر دوسوي دوربين ادامه مييابد. چه آن سوي دوربين كه قصه نگاشته شده «فياض موسوي»، «سينا وزيري» و «مهرداد نيكنام» است و چه اين سو كه قصه سرنوشت است.
سرنوشتي كه در آن براي برخي از آدمها، بيمار هموفيلي بودن و كمبود داروي فاكتور هشت ديگر قصه آن قصه گوها نيست.
فيلم نامه اين سريال را فياض موسوي، سينا وزيري و مهرداد نيکنام، نوشته اند و از بيستم شهريور ماه در تهران جلو ی دوربين محمد افسري رفته است.
سريال «فاکتور هشت» محصول گروه فيلم و سريال شبکه يک سيماست.