کارگردان: فریدون حسن پور

نویسنده: مهران کاشانی - رضا میرکریمی

مدیر تصویربرداری: سیروس عبدلی

موسیقی: ناصر شکرایی

تدوین: مهدی حسینی وند

مدير توليد: محمدرضا نجفي

مجري طرح: رضا ميركريمي

مدير برنامه: موسوي

طراح چهره‌پردازي: مسعود ولدبيگي

طراح صحنه و لباس: حسن روح‌بروري

صدابردار: فرشيد احمدي

برنامه‌ريز: فرشاد ارج

منشي صحنه: كتايون ارسنجاني

دستياران كارگردان: مهدي لباف - رضا درخشش چشم - آرزو نيكپور

عكاس: مجيد صباغ‌بهروز

گروه تصوير: حميد رحيم‌زاده - فرهاد ميرزايي - سيروس تاسي - محسن رسولي

مدير تداركات تهران: حسن خضرآبادي

مدير تداركات شهرستان: مهرام سربازي

بازیگران:

      محمدعلی کشاورز - کیهان ملکی - فاطمه صادقی - جواد زیتونی - فلور نظری - مهران رجبی - امید قربانی - مهدی بوستان پرور - افشین آقائی - مهدی لباف - وحید غلامی - سبحان باقرزاده - هادی هاشمی - آرش یزدانی - مونا فرجاد - حسین کلانتر - امیر نوری - مهدی فتحی - محمدرضا نجفی - فرشاد ارج - علی اصغر حیدری - یحیی آذرنوش - راحله میرزائی - اکبر علاقه بندان - فاطمه زرین پور - محترم ملکی - سعیده عرب - فرزانه ارسطو - محسن شرافتی - پروین میکده - عباس شوقی - علی کزازی - شاپور کلهر - بیتا پرورنده - حشمت آرمیده - مریم بندری - علی بهرامی فر - احمد موبران - خانم هاشمیان - شاهین باباپور - آرزو نیک پور - محمدرضا رضوی شاد - مصطفی لطفی - ژیلا سرهنگی - المیرا عبدی - فاطمه رشیدی - شهرزاد شهبازی - مهدیه کوثری - صمد پردیس - طیبه دوست محمدزاده - سپیده اصلانی - مونا اصلانی - طاهره علائی - کتایون ارسنجانی - فرهاد میرزائی - سعید زمانی - وحید کردشیخی - حفیظ الله جمشیدی - مهدی موسوی - علی دانشور - محمدعلی شیروانی - رضا بدخش - ناصر هادیانفر - مجید صباغ بهروز - وحید عطائی فر - علی شیشه کار - بهرام سربازی - مولود فتاحی - حسین امیری - ریحانه همتیار.

محصول: ۱۳۸۲- ۱۳۸۱

 ***********************************************************  

   عده اي از بچه هاي مدرسه رابطه بسيار صميمانه اي با عنايت (معلم ورزش) دارند. عنايت به دلايل مختلف از جمله نحوه غلط آموزش و همچنين مشکلات خانوادگي و اجتماعي دانش آموزان مسائلي که با او در ميان مي گذارند بسيار خسته و مايوس شده است . او تصميم مي گيرد به روستا و خانه پدرش برگردد. پس از پايان امتحانات نهايي ، دوستان دانش آموز عنايت به ديدار او مي روند. آنها تصميم مي گيرند که تابستان را در آنجا بمانند و به کمک عنايت ، زمين پدري اش را آباد کنند. همين فکر سبب تغيير مسير زندگي آنها مي شود...

**********************************************************

    تصويربرداري اين مجموعه از 8 فروردین 1382 در فیروزکوه کلید خورد و در شهرهاي تهران، ساوه و اصفهان انجام شد.

جام جم آنلاين:
 
آنچه در ذيل مي آيد گزارش پشت صحنه اين سريال است.

بيابانکي محصور در تپه ها

    حاشيه روستاي سيجرد از توابع شهر ساوه. نيمروز سردي است. ابر سياهي بر آسمان ، سينه زمين آن سو، روي آن تپه ، شکافته و حسين در آغوش آن شکاف آرميده است و همه ، همه سياهپوشند و حسين ، جوانکي شهري که چون پيران از سر سوز سينه ، صداي دل نوازش را نثار جمع تنها، اما گرم و صميمي همکلاسي ها و معلمشان ، مي کرد. در گوشه اي از پهناي همان مزرعه آفتابگردان صحنه فيلمبرداري کم کم آماده مي شود. فريدون حسن پور، خونسرد به نظر مي رسد؛ اما اخمي به صورت دارد. با دستيارانش صحبت مي کند و اين سو 50هنرور، کنجکاو و منتظر، در سمت ديگر بازيگران صاحبان عزايند. يکي از دستياران هنروران را دور خود جمع مي کند. دستيار ديگري به سراغ بازيگران مي رود و حسن پور حالا با سيروس عبدلي ، فيلمبردار، صحبت مي کند. لختي بعد حسن پور با بلندگوي دستي هنروران را مورد خطاب قرار مي دهد: شما از محل دفن حسين که آنجاست به تپه شکافته اشاره مي کند به نزديکي خودروها مي آييد. 3-4 خودرو سواري ، يکي دو وانت ، يک تراکتور و 2-3 تا ميني بوس آنجاست پيش از سوار شدن به خودروها به صاحبان عزا يعني کشاورز، ملکي و دوستان ديگر تسليت مي گوئيد و بعد سوار مي شويد.

بچه هاي روستا

حسن پور اضافه مي کند: حسين يک پسر شهري است که به دليل علاقه به معلمش به روستا آمده ، در همين مزرعه مشغول کار شده و به دليل بيماري قلبي از دنيا مي رود؛ اما او وصيت کرده که در همين مزرعه دفن شود. با اين که بچه تهران است و شما مي دانيد که اين جزو آداب همه کساني است که معشوق زمين اند. پدر حسين (محمدعلي کشاورز)، راننده کاميون با موهاي فرفري و صورتي پر از غم و اندوه منتظر شروع کار است . و آخرين ترميم گريم انجام مي شود. آن طرف عنايت که پس از مرگ پدر به روستا آمده ، به عشق مزرعه آفتابگردان و چند جوان که اينجا کنار معلم ، هم براي کنکور درس مي خوانند، هم مزرعه داري مي کنند و هم معشوق زمين اند مشخص اند. جواد زيتوني با هيات روستايي ديس خرما مي گرداند و...مردم روستا به صاحبان تسليت مي گويند و... سوار خودروها مي شوند و... کات . آقاي عبدلي ؛ خوب بود آقا. و گروه بازيگران و هنروران و گروه دو نفره صدا، گروه پنج نفره فيلمبرداي بقيه دست از کار مي کشند و بعد چند پلان بسته با يکي دو تغيير مکان دوربين و پلان ديگر حرکت به سمت شکاف تپه و يک «آن» پدر حسين از فرط غم و داغ و تنهايي ديگر تاب نمي آورد و روي تخته سنگي مي نشيند و قطرات اشک از گونه هايش به پايين مي افتد.

آخرين پلان سکانس عزا

گروه فيلمبرداري بسرعت تراولينگ هفت ، هشت متري را تراز و قطعات کرين را به آن سوار مي کنند . سيروس عبدلي روي بازوي کرين ، پشت دوربين قرار مي گيرد و حسن پور مقابل مونيتور مي نشيند و حالا دستور حرکت براي تمرين نهايي صادر مي شود. امير نوري ، همان جوانک نمکين اين بار بر مزار حسين تلخ و دلخراش زار مي زند. دوربين با حرکت عمودي اوج مي گيرد و در انتهاي قاب بيابان بچه هايي که به سمت مزار مي آيند، مشخص مي شوند. و در اين هنگام دوربين عقب مي کشد و هنگامي که همه بچه ها ضجه مي زنند و سرشاخه هاي پاييزي درخت در گوشه کادر مي لرزند، دوربين ديگر تاب نمي آورد و روي به سوي ديگر مي گرداند تا فاطمه صادقي خواهر حسين را در کادر خود داشته باشد. بچه ها ضجه مي زنند و خواهر حسين با فريادي از ته دل مي گويد: بچه ها شما که اينجا توي مزرعه با حسينيد. من چه کنم که بايد برگردم مشهد؛ حسن پور اينجا کات مي دهد شايد به دليل آن که قطرات اشک ديدگانش را پر کرده بود. اتفاقي که براي ما هم افتاد.

ناصر علاقبندان